

کامګار خټک
ساق
زلعل دلبر شيرين شراب خواه
نقل از پی دلم زه فراقش کباب خواه
کيخسرو
بحسن چو خسرو قدح بګير
حاسد به بند غصه چو افراسياب خواه
برعکس
عادتی که نيا ميزد آب نار
باده چو آتشی قدحی همچو آب خواه
دی
محتسب که بر سر مستان سبو شکست
امروز ازو بعود وبه بربط جواب خواه
آيم
به بزم تو اګر از لطف و مرحمت
اول برای خاک فشاندن شراب خواه
چون
برسمند ناز شوی شهسوار من
ماهی تو وسپهر بجای رکاب خواه
کن
برجمال طره مشکين به پيچ وتاب
دلهای عاشقان زغمش پيچ و تاب خواه
خاميست
مرد را غم واندوه ننګ ونام
جامی پر از شراب کهن بی حجاب خواه
ګر
قتل من روا ست که مفتون شدم بتو
از کيش غمزه ناوک مژګان شتاب خواه
ګر
ديو هجر بر سرم آيد کرم بکن
عيش وصال خويش چو تير شهاب خواه
ګر
کامګار ميل بجز تو کند ازو
چو از عصاب روز قيامت حساب خواه